سلام
نگاه
تماشا
این واژه ها فقط در آغوشی که سرزمین عشق را تداعی میکند و باور دوست داشتن را به یقین تبدیل می نماید معنا پیدا می کنند آری به قول آن شاعر آغوش تو اندک جایی است برای زیستن » و من می گویم آغوش وسعتی بی کرانه از مهربانی و عشق ورزی و محبت است .آغوش می تواند جایی به گستردگی روح آدمی باشد جایی برای سیر و سفر .جایی که گل های اقاقیا در آن می شکفد و نیلوفران از بلندای درختانش برای دیدن آفتاب له له می زنند. آری، سلام ،نگاه و تماشا بدون در افتادن در هم آغوشی معنایی به اندازه ی کوتاهی واژه ها هم ندارند چه رسد به بلندای مفهوم و معنا .به تماشا سوگند و اندوه خیالی که در خیابان های خیال تا انتهای کوچه های مهربانی پرسه می زند و برای دیدار و قدم زدن خیال انگیزانه با قلم رویاها نشستن و قدم زدن را بر بوم اندیشه های عاشقانه ترسیم می کند .
سلام 
نگاه 
تماشا
و دوباره به تماشا سوگند

سلام، نگاه، تماشا

جایی ,های ,تماشا ,مهربانی ,زدن ,هم ,و قدم ,به تماشا ,قدم زدن ,تماشا سوگند ,واژه ها

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دفتر خاطرات سارا مرتضوی ارزانی The Blog That Johnny built یادداشت های یک انسان دانلود فیلم و سریال pslover بازاریابی دیجیتال سه و چهار سعيد قره خاني دلتای سپیدرود داوود خانی لنگرودی